یک جماعت علاف دیشب هرهر توی کوچه میخندیدند و فوتبال بازی میکردند ایضا!! سویشرتم را انداختم تنم وزیپش را تا خرخره بالا کشیده و با جین ابی و تیشرت توسی ام تیپم را کامل نمودم... خوب که موهایم را شانه زدم کتانی هایم را پا کردم واز در زدم بیرون.. ا نصف راه را رفته بودم که دلشوره ی عجیبی وجودم را گرفت...اگر تحویلم نگیرند؟اگر بچه ننه صدایم کنند؟همان سوت قدیمی را بکار بستم که باعث شد نصفشان سیخ شده وبهم خیره شوند... بر خلاف انتظارم کلی ازم تحویل گرفتند:)) +مچ پام بدجور درد میکنه... کیست که بفهمد کبودی اش جگر سوز است؟!!, ...ادامه مطلب
شاید بشه کاری کرد برای زندگی...,شاید مردم حواسم نیست,شاید وقتی دیگر,شاید این جمعه بیاید,شاید امروز,شاید زندگی همین باشد,شاید بپرسی از خودت,شاید فردایی نباشد,شاید مهستی,شاید بخوانی ام,شاید زندگی ...ادامه مطلب